سالهای گذشته هم یادمان است که چه کلیپ هایی از روزهای ثبت نام، بین مردم دست به دست می شد. امسال هم مستثنا نبود. بودند اشخاصی که از شهرها و روستاهای دور و نزدیک، خود را به ساختمان وزارت کشور رسانده و به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری ثبت نام کرده اند.
در نگاه اول و فارغ از لبخندهای اولیه، آدم با دیدن این صحنه ها شرمنده می شود. کارمان به جایی رسیده که هر کسی از جای خود بلند شده و خود را در مقام ریاست کشور قلمداد کرده، ثبت نام می کند.
مشکل این نیست که چرا ثبت نام می کنند، هر کسی در این کار آزاد است. مشکل جای دیگری است و آن اینکه، این قبیل افراد، که حتی حداقل های لازم را ندارند، جرات این را پیدا می کنند که وارد ساختمان وزارت کشور شوند، ثبت نام کنند و با خبرنگاران گفتگو کنند.
به نظر من حتی این افراد مشکل هم ندارند چون آنچه را که دور و اطراف خود می بینند، به آنها می قبولاند که بله! شما هم می توانید!
آقای حسین انتظامی در سرمقاله امروز روزنامه «خبر» با اشاره به این مسئله، در ادامه می نویسد که «چرا مکانیسمی برای جلوگیری از مراجعه افراد عامی و عادی وجود ندارد؟ و پرسش مهمتر، وضعیت جامعه ما چگونه است که اساساً چنین افرادی برای ثبتنام مراجعه میکنند؟ واقعیت این است که بخشی از این مراجعان باید تحت درمان روانپزشکان قرار گیرند و حتی همان سؤال مهمتر را همین روانپزشکان، روانشناسان و جامعهشناسان باید پاسخ دهند». [+]
گمان می کنم که نه! به جای اینکه آنها را تحت درمان روانی قرار دهیم باید جامعه را اصلاح کنیم. آن شخصی که می بیند دوست و فامیل و همکارش، صرفا به دلیل رابطه فامیلی با صاحب منصبی، بدون دارا بودن شرایط مورد قبول، به کرسی های ریاست و معاونت و امثال آن می رسد، نزد خود نتیجه گیری می کند که راه رسیدن به مقام و درجه، نه الزاما داشتن شرایط لازم است، بلکه صرفا با زد و بند و شعارهای عامه پسند است که می توان جهش کرد.
اگر به حرفهای همین ثبت نام کنندگان گوش بدهیم می بینیم که هیچکدامشان بد جامعه و کشور را نمی خواهند، حتی برعکس می خواهند کشورمان برترین و مقتدرترین کشور عالم باشد! خب این همان شعارهایی است که همه، چه اصولگرا و چه اصلاح طلب می دهند. بله آنها هم با همین شعارها روی کار می آیند و دست آخر کشورمان همان است که باید و می تواند باشد.
در همین چهار سال گذشته همه حرف از اقتدار ملی و سازندگی و پیشرفت زده اند ولی ساده ترین کارها را توانسته اند سامان دهند.
چند ماهی می شود که من شخصا برای اصلاح نام خانوادگی همسرم اسیر دفاتر مرکزی ثبت احوال هستم. وقتی ساعتها در انتظار گرفتن یک استعلام ساده روی صندلی های پلاستیکی میخکوب بودم، به کرار دیدم مردمی را که هر کدام شش تا هشت ماه و بعضا بیشتر از یک سال را مشغول اصلاح شناسنامه خود یا فرزندشان، از اتاقی به اتاق دیگر می رفتند.
نمی خواهم مسئله را شخصی کنم ولی وقتی مردم ماهها و سالها اسیر کاری هستند که اگر درست مدیریت می شد، می توانستند آن را در یکی دو ساعت به پایان برسانند، دیگر جایی برای صحبت کردن درباره اقتدار ملی و مدیریت جهانی باقی نمی ماند.
پس به جای اینکه مردمی را که صرفا با دیدن شرایط موجود خود را هم لایق کرسی ریاست (از هر نوعی که بخواهید) می دانند، برای درمان به مراکز روان درمانی بفرستیم، باید جامعه و روابط موجود در آن را اصلاح کنیم.
بعد خواندن این مطلب شما هم می توانید با دیدن فیلمهایی از روز اول ثبت نام انتخابات دهم ریاست جمهوری، کمی تفریح کنید! چرا که نه!
این روزها همه ثبت نام می کنند، شما چطور؟
فیلم اول - فیلم دوم
نوشته ایی بود از شاهرخ ظهیری، سرمایه داری که امروزه مد شده آنها را کارآفرین بنامیم. روزنامه اعتماد ملی تقریبا هر روز هفته نوشته ایی با محتوای زد سوسیالیستی و در دفاع از لیبرالیسم و اقتصاد خصوصی شده دارد. معمولا آنها را می خوانم تا حداقل از افاضات آقایان بی نصیب نمانم، ولی این یکی جگرم را سوزاند و مرا واداشت تا این چند خط را بنویسم.
این آقا نوشته که در سفری که به شوروی سابق داشته از نزدیک با اوضاع افتضاح آنجا آشنا شده. خب این که تازگی نداره و ما هم که آنجا نبودیم، می دونیم که چه وضعی داشته.
نکته مورد نظر من انجاست که کارآفرین ما در نوشته چند خطی خود بارها خدا را شکر کرده که در ایران کمونیسم پیروز نشده و این نظام بر کشورمان حکومت نمی کند. من قرابتی با رهبران شوروی سابق احساس نمی کنم، هر چند خود را یک سوسیالیست می دانم، ولی این باعث نمی شه که چون سوسیالیست هستم پس باید از نظام استالینی دفاع کنم. من هم در همین یک مورد موافق هستم که توده ایی های خود فروخته ایی، که تنها فرامین مسکو را اجرا می کردند در ایران مسلط نشدند، ولی این آقا که صد بار خدا را شکر می کند که ایران کمونیست نشد یا سرش را زیر برف کرده و یا خود را به اون راه زده، که البته گزینه آخری صادق تر است. خب آقای ظهیری شما که آن روز بر کمونیسم! شوروی خنده بر لبانت جاری شد، آیا امروز با دیدن وضعیت اسفناک کارگران ما چکار می کنید؟ همان کارگرانی که سرمایه ایی را برای شما تولید کرده اند، تا شما بتوانید امروز بر نظام منحط شوروی استالینی بخندید.
اگر در سفر خود به مسکو دیدید به کارگران به صورت دیمی کفش می دادند، آیا امروز ما اینگونه است؟ کار به جایی رسیده که کارفرمایان برای فرار هر گونه تعهدی، قراردادهای 29 روزه با کارگران خود می بندند.
آیا از آمار اخراج کارگران ایرانی خبر دارید؟ خواستید برایتان می فرستم.
این شما و امثال شمایید که هر روز به ریش ما می خندید که با حداقل حقوق تعیین شده توسط کارفرمایان، کار می کنیم تا لقمه نانی به کف آریم، که دیگر چند صباحیست که همان لقمه نان هم کیمیا شده.
نمی دانم اگر این کارگران ایرانی همان نیم لقمه را هم نداشته باشند تا شکم خود و خانواده شان را سیر کنند، خنده های گذشته باز بر لبان شما و دوستانتان خواهد نشست!؟
آقای جمال زاده در نوشته های خود به تاریخ 25 خرداد 1350 وقایعی را که در سفر خود به استانبول دیده، در حکم کابوسی بسیار هولناک توصیف کرده است که او را آزار می دهد. وقایعی که پس از فروکش کردن آتش جنگ و آرام تر شدن اوضاع، مورد اعتراض جامعه ارامنه در سراسر جهان قرار گرفت. آنها آنچه را که رخ داده است، "نسل کشی" می خوانند و برای رسمیت دادن به آن، تلاش می کنند.
گئورگ وارطان، نماینده ارامنه تهران و شمال ایران در مجلس شورای اسلامی معتقد است که ارامنه در هر موقعیت جغرافیایی که حضور داشته باشند، نظر واحدی در باره وقایع سال 1915 میلادی دارند. او می گوید: "ارامنه به عنوان ملتی که قربانیان اولین نسل کشی در قرن بیستم هستند، نظر واحدی دارند و معتقدند که دولت ترکیه باید این واقعه تاریخی را به عنوان واقعیتی مسلم بپذیرد و تاریخ خود را انکار نکند."
دولت ترکیه در برخی مناسبت ها، اعلام کرده است که کشته شدن ارامنه را در دوره ای از تاریخ می پذیرد، ولی این اتفاق بر اساس ضروریات زمان جنگ و نه از روی عمد، رخ داده است. اما آقای وارطان نظر دیگری دارد. او می گوید: "این اتفاق، یک نسل کشی بوده است. در آن زمان، دولت عثمانی راه به ثمر رسیدن مقاصد "پان ترکیست" خود را در امحای ارامنه حاضر در قلمرو عثمانی آن زمان می دانستند و دولت ترکیه نمی تواند این موضوع را انکار کند. حتی روزنامه ها در زمان برگزاری دادگاه های نظامی در دوره کمال آتاترک هم واژه "امحا" و نابودی را در زبان ترکی استفاده کردند که به معنای نسل کشی و نه کشتار است."
آرتین آراکلیان، روزنامه نگار در تهران، در توضیح نظر ترکیه در باره اتفاقی که در فاصله سال های 1915 تا 1917 میلادی رخ داده است، می گوید: "دولت ترکیه معتقد است که در زمان جنگ جهانی اول، ارامنه که اقلیت مسیحی امپراطوری عثمانی بودند، از بیم آن که با روسیه همکاری کنند، به خواست دولت جابه جا شده اند و ممکن است در زمان این نقل و انتقال، کشته هایی هم داده باشند، ولی کتاب ها، اسناد تاریخی و شواهد موجود نشان می دهد که این جابجایی با نسل کشی همراه بوده است و مدارکی وجود دارد که طلعت پاشا و عوامل دربار در دولت عثمانی، فرمان نسل کشی ارامنه را در قلمرو امپراطوری عثمانی صادر کرده اند.
آقای آراکلیان، اختلافات قومی و نژادی را تنها دلیل این تصمیم نمی داند و معتقد است که حضور ارامنه در بیشتر فعالیت های اقتصادی آن زمان و ثروت و دارایی برخی از آنها هم از مهم ترین دلایل چنین تصمیمی بوده است.
وارطان داویدیان، روزنامه نگار در تهران هم واقعه سال 1915 میلادی را نسل کشی می خواند که از نظر نظامی و سیاسی، با قتل عام تفاوت هایی دارد و می گوید: " این واقعه، نقشه ای طرح ریزی شده برای محو فیزیکی و حقوقی ارامنه ساکن در قلمرو عثمانی بود و می توان آن را یک "نژادکشی" تلقی کرد."
به گفته آقای داویدیان، دست نوشته ای به عنوان سند ارامنه در تهران وجود دارد که به تاریخ 23 آوریل سال 1915 میلادی و خطاب به انجمن خیریه بانوان ارامنه نوشته شده و در آن، خواسته شده است تا به افرادی که بر اثر وقایع آن زمان، بی خانمان، بیمار و زخمی شده اند یا کودکان کسانی که کشته شده اند، کمک کنند. او این نامه را شاهدی انکارناپذیر بر "نسل کشی" در آن سال ها می داند.
ولی رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه معتقد است که هیچ سندی در این باره وجود ندارد. او در یکی از سخنرانی های خود که وزیر امور خارجه ارمنستان هم در آن حضور داشت، به صراحت این پرسش را مطرح کرد که مدعیان "نسل کشی" ارامنه، چه مدرکی برای اثبات این موضوع دارند؟
انتظارات ارامنه ایران
آرتین آراکلیان، روزنامه نگار در تهران می گوید: "ارامنه ایران مانند تمام ارامنه دنیا به قتل عام و نسل کشی در آن زمان اعتقاد دارند و می خواهند این مساله از طرف کشورها و مجامع بین المللی به رسمیت شناخته شود." با این حال او معتقد است: "دولت ترکیه می داند که نباید نسل کشی را بپذیرد، چون در این صورت باید هم غرامت این کشتار و هم معادل اموالی را که به غارت رفته است، به بازماندگان بپردازد."
به گفته گورگ وارطان، نماینده ارامنه تهران و شمال ایران در مجلس شورای اسلامی، جامعه ارامنه ایران انتظار دارد که ترکیه "نسل کشی" ارامنه را به رسمیت بشناسد و افزون بر به عهده گرفتن مسولیت آن، برای جبران هم قدم هایی بردارد.
وارطان داویدیان، روزنامه نگار در تهران هم می گوید: "ارامنه ایران خواستار پذیرش تبعات نسل کشی از طرف دولت ترکیه و تحقق حقوقی هستند که با "نژادکشی" از آنها گرفته شد."
مراسم ویژه در 24 آوریل
دولت عثمانی در 24 آوریل سال 1915 میلادی، 300 نفر از روشنفکران، شاعران و نویسندگان ارمنی را دستگیر کرد. این افراد کمی بعد کشته شدند. اقدامی که ارامنه معتقدند برای از بین بردن نخبگان و در نتیجه بخشی از فرهنگ آنها انجام شده است. مراسم سالانه 24 آوریل در شورای خلیفگی ارامنه تهران هم برای زنده نگه داشتن یاد این کشته شدگان و دیگر افرادی که در جریان این وقایع جان خود را از دست داده اند، برگزار می شود.
به گفته آرتین آراکلیان، مراسم یادبود در کلیساها، باشگاه ها و سالن های ویژه ارامنه برگزار می شود و در برخی سال ها، ارامنه تهران با مجوز دستگاه های دولتی، راهپیمایی هایی هم داشته اند. او اضافه می کند: "در راهپیمایی هایی که پیش از این انجام شده است، بین 5 تا 10 هزار نفر از ارامنه شرکت کرده اند و شهر حضور آنها را احساس کرده است. این راهپیمایی هایی معمولا پوشش رسانه ای هم داده می شود که در اطلاع رسانی تاثیر زیادی دارد."
آقای آراکلیان با بیان این که هر سال و حدود یک هفته پیش از برگزاری مراسم ویژه در محل شورای خلیفگی ارامنه تهران، نمایشگاه های ویژه عکس، فیلم و روزنامه های قدیمی، روبروی ساختمان این شورا برگزار می شود، از همکاری نیروهای انتظامی در برگزاری مراسم 24 آوریل در تهران خبر می دهد.
وارطان داویدیان هم به رویکرد ارامنه، به ویژه نسل جدید، به استفاده از روش های ارتباطی نوین اشاره می کند و می گوید: " ارامنه ایران به جز راهپیمایی، گردهمایی و انتشار کتاب و پوستر، سایت های اینترنتی دارند و کمپین هایی هم برای جمع آوری امضا شکل گرفته است."
با گذشت نزدیک به صد سال از حوادثی که مناقشات امروز ارامنه و دولت ترکیه را به دنبال داشت، روز بیست و چهارم آوریل هر سال، ارامنه سراسر دنیا برای یادبود کشته شدگان آن روزها گردهم می آیند.
منبع : بی بی سی
امسال هم بنیاد پولیتزر منتخبان خود را اعلام کرد و در بخش گزارش تصویری، دامون وینتر، عکاس روزنامه نیویورک تایمز توانست با عکسهایی که با موضوع اوباما و روزهای تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری انتخاب کرده بود، این جایزه را به خود اختصاص دهد.
همچنین می توانید این مجموعه را از اینجا دانلود کنید.
دامون وینتر در 24 دسامبر 1974 در نیویورک آمریکا متولد شده است.
از ماه می سال 2007 همکاری خودش را با روزنامه نیویورک تایمز آغاز کرده است.
او طی سالهای گذشته گزارشات تصویری متعددی از اسرائیل، افغانستان، ویتنام، کوبا، روسیه و همچنین حملات 11 سپتامبر تهیه کرده است.
این روزها اصطلاحی از سوی مدافعان دولت و برخی گروه های جناح راست باب شده که می گویند میرحسین موسوی بیست سال از عرصه سیاست به دور بوده و بر مسائل سیاسی روز اشراف ندارد! هر چند این مسئله در مقابل اتهاماتی مثل عافیت طلبی و راحت طلبی، که از سوی برخی اشخاص تندرو به موسوی زده می شود، نرم تر و به اصطلاح متمدنانه تر قلمداد می شود، ولی به هر حال اتهامی است واهی و بی اساس.
در اینجا می خواهم یک بار دیگر و فقط جهت یادآوری دوستانی که یا فراموشکاراند و یا با آگاهی کامل و صرفا برای حفظ منافع شخصی و گروهی، خود را به فراموشکاری زده اند و چهره موسوی را میان مردم تخریب می کنند، کارنامه میرحسین موسوی را مختصرا ارائه کنم.
- عضو شورای انقلاب اسلامی 1359-1358
- عضو شورای مرکز ی حزب جمهوری اسلامی 1361-1357
- رییس دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی 1360-1358
- قائم مقام دبیرکل حزب جمهوری اسلامی 1360-1358
- سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی 1360-1358
- وزیر امور خارجه 1361-1360
- نخست وزیر ایران 1368-1360
- رییس ستاد انقلاب فرهنگی 1360
- رییس شورای اقتصاد 1368-1360
- رییس بنیاد مستضعفان 1368-1360
- عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام -ادامه دارد-1368
- عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی -ادامه دارد-1375
- مشاور سیاسی رییس جمهور 1376-1368
- مشاور عالی رییس جمهور 1384-1376
- رییس شورای هنر - ادامه دارد-1378
- رییس فرهنگستان هنر - ادامه دارد-1378
حال در پرسشی دیگر باید گفت که آیا می توان شخصی را در نظام جمهوری اسلامی ایران با این کارنامه سیاسی – اجرایی، شخصی بی خبر، ناآگاه از تحولات سیاسی دانست؟ قطعا خیر!
آنانی که امروز ناشناخته بودن میرحسین موسوی را تبلیغ و ترویج می کنند و نتیجه می گیرند که او رای نمی آورد، آیا در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری همین نگرانی را برای آقای احمدی نژاد و کارنامه او داشتند؟ و اگر داشتند پس چگونه مردم به او رای دادند و احمدی نژاد رئیس دولت نهم شد؟
و در آخر باید با تاسف بگویم تا کی باید برخی افراد برای رسیدن به مقاصد خود راه تخریب چهره های مطرح کشور را انتخاب کنند.
اگر میزان را رای مردم می دانیم پس بیایید از برنامه های کاندیدای خود صحبت کنیم و به مردم بیاموزیم که برای انتخاب رئیس جمهور اصلح باید به برنامه ها و اهداف به جای اشخاص و شعارها توجه کرد و رای داد، که اگر اینگونه کنیم در سالی که به اصلاح الگوی مصرف نامیده شده، الگوی انتخابات را نیز اصلاح کرده ایم.
روزنامه نووایه ورمیا در گزارش روز 11 فروردین خود با اشاره به روابط ارمنستان و ترکیه می نویسد که بعد از سفر رئیس جمهور ترکیه به ایروان در ماه سپتامبر سال گذشته اصطلاح «ارمنستان و ترکیه در راه بهبود روابط قرار دارند» بین محافل سیاسی بین المللی باب شد. اما روز دهم فروردین روزنامه حریت چاپ ترکیه در مقاله ایی با همین عنوان اطلاعات محرمانه ایی را ارائه کرده است که به اصطلاح، روابط دیگر بهبود یافته اند. و تنها مسأله در آن است که آنکارا هنوز تصمیم نگرفته است که مرز با ارمنستان را قبل از سفر اوباما باز کند یا بعد از سفر. [+]
روزنامه با استناد به سخنان دیپلماتی که با شرط فاش نشدن نام خود مذاکرات را تفسیر نموده است، می نویسد: «کار سختی انجام شده است. و ما امیدواریم که نتایج آن بزودی به جامعه ارائه خواهند شد». بگفته وی صورت جلسه چارچوب برای انتقال به روابط دیپلماتیک کامل را تعیین خواهد نمود. اول نمایندگی های دیپلماتیک کوچک در آنکارا و ایروان باز خواهند شد یا بدین منظور به سفرای مقیم در کشورهای همسایه اختیاراتی داده خواهند شد. «همزمان ترکیه «نقشه راه» برای حل درگیری قره باغ کوهستانی را ارائه خواهد کرد. مکانیزمهای عملیات رژیم مرزبانی از طرف کمیسیون مربوطه تدوین خواهند شد اما بعنوان ژست حسن نیت اقدامات سریع برای گشایش تدریجی مرز انجام خواهند شد».
«حریت» بعد از استناد به منابع دیپلماتیک می گوید که تعیین تاریخ برای ترکیه کار سختی است و تردیدهای آنکارا را با سفر آتی رئیس جمهور آمریکا به ترکیه ارتباط می دهد. «حریت» می نویسد: «دوستان ترکیه در واشنگتن توصیه می کنند که ما قبل از سفر اوباما در مورد شروع بهبود روابط با ارمنستان اعلام نظر کنیم. این امر به رئیس جمهور آمریکا اجازه خواهد داد که او تحت فشار لابی ارمنی قرار نگیرد و قتل عام ارامنه را نپذیرد». بنظر روزنامه، آنکارا در هر صورت می خواهد منتظر سفر اوباما بماند و بعد از آن در مورد «معامله با ارمنستان» اعلام نماید. بعد از این دولت ترکیه در دو تاریخ دیگر می تواند در مورد بهبود روابط اعلام نظر کند. اولین تاریخ، اجلاس «سران ائتلاف تمدنها» است که در استانبول با شرکت رئیس جمهور آمریکا برگزار خواهد شد. ادوارد نعلبندیان وزیر امور خارجه ارمنستان نیز به این اجلاس دعوت شده است. امکان بعدی 16 آوریل است وقتی علی باباجان وزیر امور خارجه ترکیه در ایروان در اجلاس سازمان همکاری اقتصادی دریای سیاه شرکت خواهد کرد.
...طبق قوانین ترکیه، تصمیم پیرامون پذیرش کشور از سوی کابینه دولت اتخاذ می شود. اما «حریت» می نویسد که حزب حاکم عدالت و توسعه چه رفتاری را نشان خواهد داد، آیا آن به تصمیم دولتی پیرامون آغاز روابط دیپلماتیک با ارمنستان محدود خواهد شد یا این مسأله را برای تأیید به پارلمان ارائه خواهد کرد تا دولت را از انتقادات احتمالی اپوزیسیون محافظت کند و با توجه به حساسیت مسئله حمایت بیشتری را دریافت کند.
با تمام این تفاسیر وزارت امور خارجه ارمنستان اطلاعات موجود در رسانه های خبری ترکیه را تکذیب نموده است و گفته است که ادوارد نعلبندیان اعلام نکرده است که گشایش مرز ارمنستان- ترکیه بعد از سفر رئیس جمهور آمریکا به ترکیه برنامه ریزی شده است. تیگران بالایان دبیر مطبوعاتی وزارت امور خارجه گفت: «اعلامیه هایی که به ادوارد نعلبندیان نسبت داده می شود، با واقعیت مطابقت ندارند». واقعاً اگر آنکارا هنوز خودش هم نمی داند، چه وقتی مرز را باز کند و یا کلاً باز کند یا خیر، ایروان تاریخ بازگشایی را «تسریع نخواهد نمود». ما مانند قبل باید منتظر باشیم و بازی آنکارا را دنبال کنیم.
چند روز گذشته بشار اسد رئیس جمهوری سوریه در گفتگو با روزنامه قطری "الشرق" از روابط مستحکم خود با ایران دفاع کرد. او در جواب این سوال که آیا در دوره گذشته سوریه برای قطع روابط خود با ایران تحت فشار طرفهای خارجی بوده گفت: " بله (زیر فشار) قرار گرفتیم اما در وهله اول باید این سوال را بپرسیم كه چرا (روابط) را قطع كنیم در حالی كه ایران در مراحل دشواری در كنار ما بوده است و تهران در كنار مسئله فلسطین است. در وهله دوم، چه فایدهای دارد و چه سودی میبریم وقتی از یك كشور اساسی و تاثیر گذار موجود در منطقه خود (یعنی ایران) دور شویم. ما خواهان ثبات هستیم لذا روابط خوبی با كشورها برقرار میكنیم نه بالعكس. چگونه ما ثبات میخواهیم اما به تخریب روابط میپردازیم بهتر است كه روابط خود را با مردم بهبود ببخشید و بدیهی است كه به سمت دیگران حركت كنید و با آنها روابط خوبی برقرار كنید و من اصلی را كه میگوید باید از آنها دور شوید، درك نمیكنم. روابط اقتصادی خوبی میان سوریه و ایران برقرار است، ما یك كشور دارای مبانی و منافع هستیم و با ایران در این مبانی اتفاق نظر داریم و با آنها از جنبه منافع دوجانبه توافق میكنیم و میخواهم كه رابطهای با شما و دیگران داشته باشم". [+]
حتی چند روز بعد از آن مصاحبه، رئیس دولت امارات از بشار اسد به عنوان میانجی میان کشور خود و ایران دعوت کرد. [+]
سوالی که پیش می آید این است که چرا مسئولان سوری که خود را متحد استراتژیک ایران می دانند روزی خود را موافق کشوری می داند که ادعای بی مورد ارضی علیه ایران دارد و روزی هم می گوید که روابط خود را با ایران قطع نخواهند کرد چون ایران در مراحل دشوار کنار آنها ایستاده است؟
جواب این سوال را می توان در سخنان نوذری وزیر نفت ایران که روز 12 فروردین در دمشق اعلام کرد، دید. نوذری در دیدار از دمشق اعلام کرد که ایران در نظر دارد خط لوله گازی احداث کند که گاز ایران را از طریق عراق و سوریه به اروپا ارسال کند. نوذری ضمن اعلام این پروژه همچنین اعلام کرد ایران در پی نهایی کردن طرح فروش گاز به مدت بیست و پنج سال به سوریه می باشد که قیمت آن به صورت توافقی تعیین خواهد شد. [+]
حال باید پرسید که آیا سخنان سخیف اسد در حمایت از امارات در مورد مسئله جزایر سه گانه، سهم خواهی اقتصادی از ایران بوده، و حالا که به هدف خود رسیده، دوباره سخن از اتحاد و برادری با ایران می زند؟