باز انتخابات رسید و مسئله ثبت نام کاندیداها با حواشی جالبش، تیتر یک روزنامه ها و خبرگزاری ها شد. هر ساله خبرنگارانی که این حوزه را پوشش می دهند، در کنار کار سختشان، دقایقی هم به تفریح با کاندیداهای ثبت نام کرده می پردازند.
سالهای گذشته هم یادمان است که چه کلیپ هایی از روزهای ثبت نام، بین مردم دست به دست می شد. امسال هم مستثنا نبود. بودند اشخاصی که از شهرها و روستاهای دور و نزدیک، خود را به ساختمان وزارت کشور رسانده و به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری ثبت نام کرده اند.
در نگاه اول و فارغ از لبخندهای اولیه، آدم با دیدن این صحنه ها شرمنده می شود. کارمان به جایی رسیده که هر کسی از جای خود بلند شده و خود را در مقام ریاست کشور قلمداد کرده، ثبت نام می کند.
مشکل این نیست که چرا ثبت نام می کنند، هر کسی در این کار آزاد است. مشکل جای دیگری است و آن اینکه، این قبیل افراد، که حتی حداقل های لازم را ندارند، جرات این را پیدا می کنند که وارد ساختمان وزارت کشور شوند، ثبت نام کنند و با خبرنگاران گفتگو کنند.
به نظر من حتی این افراد مشکل هم ندارند چون آنچه را که دور و اطراف خود می بینند، به آنها می قبولاند که بله! شما هم می توانید!
آقای حسین انتظامی در سرمقاله امروز روزنامه «خبر» با اشاره به این مسئله، در ادامه می نویسد که «چرا مکانیسمی برای جلوگیری از مراجعه افراد عامی و عادی وجود ندارد؟ و پرسش مهمتر، وضعیت جامعه ما چگونه است که اساساً چنین افرادی برای ثبتنام مراجعه میکنند؟ واقعیت این است که بخشی از این مراجعان باید تحت درمان روانپزشکان قرار گیرند و حتی همان سؤال مهمتر را همین روانپزشکان، روانشناسان و جامعهشناسان باید پاسخ دهند». [+]
سالهای گذشته هم یادمان است که چه کلیپ هایی از روزهای ثبت نام، بین مردم دست به دست می شد. امسال هم مستثنا نبود. بودند اشخاصی که از شهرها و روستاهای دور و نزدیک، خود را به ساختمان وزارت کشور رسانده و به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری ثبت نام کرده اند.
در نگاه اول و فارغ از لبخندهای اولیه، آدم با دیدن این صحنه ها شرمنده می شود. کارمان به جایی رسیده که هر کسی از جای خود بلند شده و خود را در مقام ریاست کشور قلمداد کرده، ثبت نام می کند.
مشکل این نیست که چرا ثبت نام می کنند، هر کسی در این کار آزاد است. مشکل جای دیگری است و آن اینکه، این قبیل افراد، که حتی حداقل های لازم را ندارند، جرات این را پیدا می کنند که وارد ساختمان وزارت کشور شوند، ثبت نام کنند و با خبرنگاران گفتگو کنند.
به نظر من حتی این افراد مشکل هم ندارند چون آنچه را که دور و اطراف خود می بینند، به آنها می قبولاند که بله! شما هم می توانید!
آقای حسین انتظامی در سرمقاله امروز روزنامه «خبر» با اشاره به این مسئله، در ادامه می نویسد که «چرا مکانیسمی برای جلوگیری از مراجعه افراد عامی و عادی وجود ندارد؟ و پرسش مهمتر، وضعیت جامعه ما چگونه است که اساساً چنین افرادی برای ثبتنام مراجعه میکنند؟ واقعیت این است که بخشی از این مراجعان باید تحت درمان روانپزشکان قرار گیرند و حتی همان سؤال مهمتر را همین روانپزشکان، روانشناسان و جامعهشناسان باید پاسخ دهند». [+]
جدای از مکانیسمی که برای ثبت نام باید ایجاد شود، همچنین باید به مسائل درون جامعه نیز توجه کرد. چرا باید ثبت نام کنندگان را، صرفا برای اینکه خود را در قامت ریاست جمهوری می بیند، به عنوان بیمار تحت درمان قرار داد! آیا این است راه حل مشکل؟
گمان می کنم که نه! به جای اینکه آنها را تحت درمان روانی قرار دهیم باید جامعه را اصلاح کنیم. آن شخصی که می بیند دوست و فامیل و همکارش، صرفا به دلیل رابطه فامیلی با صاحب منصبی، بدون دارا بودن شرایط مورد قبول، به کرسی های ریاست و معاونت و امثال آن می رسد، نزد خود نتیجه گیری می کند که راه رسیدن به مقام و درجه، نه الزاما داشتن شرایط لازم است، بلکه صرفا با زد و بند و شعارهای عامه پسند است که می توان جهش کرد.
اگر به حرفهای همین ثبت نام کنندگان گوش بدهیم می بینیم که هیچکدامشان بد جامعه و کشور را نمی خواهند، حتی برعکس می خواهند کشورمان برترین و مقتدرترین کشور عالم باشد! خب این همان شعارهایی است که همه، چه اصولگرا و چه اصلاح طلب می دهند. بله آنها هم با همین شعارها روی کار می آیند و دست آخر کشورمان همان است که باید و می تواند باشد.
در همین چهار سال گذشته همه حرف از اقتدار ملی و سازندگی و پیشرفت زده اند ولی ساده ترین کارها را توانسته اند سامان دهند.
چند ماهی می شود که من شخصا برای اصلاح نام خانوادگی همسرم اسیر دفاتر مرکزی ثبت احوال هستم. وقتی ساعتها در انتظار گرفتن یک استعلام ساده روی صندلی های پلاستیکی میخکوب بودم، به کرار دیدم مردمی را که هر کدام شش تا هشت ماه و بعضا بیشتر از یک سال را مشغول اصلاح شناسنامه خود یا فرزندشان، از اتاقی به اتاق دیگر می رفتند.
نمی خواهم مسئله را شخصی کنم ولی وقتی مردم ماهها و سالها اسیر کاری هستند که اگر درست مدیریت می شد، می توانستند آن را در یکی دو ساعت به پایان برسانند، دیگر جایی برای صحبت کردن درباره اقتدار ملی و مدیریت جهانی باقی نمی ماند.
پس به جای اینکه مردمی را که صرفا با دیدن شرایط موجود خود را هم لایق کرسی ریاست (از هر نوعی که بخواهید) می دانند، برای درمان به مراکز روان درمانی بفرستیم، باید جامعه و روابط موجود در آن را اصلاح کنیم.
بعد خواندن این مطلب شما هم می توانید با دیدن فیلمهایی از روز اول ثبت نام انتخابات دهم ریاست جمهوری، کمی تفریح کنید! چرا که نه!
این روزها همه ثبت نام می کنند، شما چطور؟
فیلم اول - فیلم دوم
گمان می کنم که نه! به جای اینکه آنها را تحت درمان روانی قرار دهیم باید جامعه را اصلاح کنیم. آن شخصی که می بیند دوست و فامیل و همکارش، صرفا به دلیل رابطه فامیلی با صاحب منصبی، بدون دارا بودن شرایط مورد قبول، به کرسی های ریاست و معاونت و امثال آن می رسد، نزد خود نتیجه گیری می کند که راه رسیدن به مقام و درجه، نه الزاما داشتن شرایط لازم است، بلکه صرفا با زد و بند و شعارهای عامه پسند است که می توان جهش کرد.
اگر به حرفهای همین ثبت نام کنندگان گوش بدهیم می بینیم که هیچکدامشان بد جامعه و کشور را نمی خواهند، حتی برعکس می خواهند کشورمان برترین و مقتدرترین کشور عالم باشد! خب این همان شعارهایی است که همه، چه اصولگرا و چه اصلاح طلب می دهند. بله آنها هم با همین شعارها روی کار می آیند و دست آخر کشورمان همان است که باید و می تواند باشد.
در همین چهار سال گذشته همه حرف از اقتدار ملی و سازندگی و پیشرفت زده اند ولی ساده ترین کارها را توانسته اند سامان دهند.
چند ماهی می شود که من شخصا برای اصلاح نام خانوادگی همسرم اسیر دفاتر مرکزی ثبت احوال هستم. وقتی ساعتها در انتظار گرفتن یک استعلام ساده روی صندلی های پلاستیکی میخکوب بودم، به کرار دیدم مردمی را که هر کدام شش تا هشت ماه و بعضا بیشتر از یک سال را مشغول اصلاح شناسنامه خود یا فرزندشان، از اتاقی به اتاق دیگر می رفتند.
نمی خواهم مسئله را شخصی کنم ولی وقتی مردم ماهها و سالها اسیر کاری هستند که اگر درست مدیریت می شد، می توانستند آن را در یکی دو ساعت به پایان برسانند، دیگر جایی برای صحبت کردن درباره اقتدار ملی و مدیریت جهانی باقی نمی ماند.
پس به جای اینکه مردمی را که صرفا با دیدن شرایط موجود خود را هم لایق کرسی ریاست (از هر نوعی که بخواهید) می دانند، برای درمان به مراکز روان درمانی بفرستیم، باید جامعه و روابط موجود در آن را اصلاح کنیم.
بعد خواندن این مطلب شما هم می توانید با دیدن فیلمهایی از روز اول ثبت نام انتخابات دهم ریاست جمهوری، کمی تفریح کنید! چرا که نه!
این روزها همه ثبت نام می کنند، شما چطور؟
فیلم اول - فیلم دوم
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 نظر:
نوشته زیبایی بود و موافقم با این که روابط باید اصلاح شود نه این که افراد را محکوم کنیم که شما به چه حقی "جسارت" می کنید
به نظر من مشکل این نیست که چرا افرادی به خود جرأت می دهند نامزد شوند، مشکل این است که آن ها که باید نامزد شوند یا شایسته اند که نامزد شوند، سال هاست از سیاست ایران حذف شده اند. من از این آقا با کلاه کابوی خیلی خوشم آمد. ناخودآگاهانه یا شاید هم خودآگاهانه به ما نشان داد با وجود این مکانیسم حاکم، انتخابات تا چه حد می تواند مضحک و مسخره باشد. این وجه از داستان را هم ببینیم تا داستان "ناکارآمدی" از اداره ثبت احوال تا فرهنگ سیاسی عموم جامعه را در برگیرد
Post a Comment